جامعهای اساس کار تلقی میشود و هر جامعه متناسب با ارزشهای خود ابتدا به سراغ خانواده میرود تا از درون آن، شهروندان آتی خویش را بپروراند. این موضوع وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند که جامعه بخاطر تحولات ساختاری و زیربنایی به شهروندان جدید با طرز فکری نو نیاز داشته باشد. به همین خاطر است که خانواده یکی از اولین نهادهایی است که در جامعه باید تغییر کند و تغییری حاصل نخواهد شد ، مگر از طریق درک و شناخت علمیاز کارکردها و بدکاریها.
بروز تعارض[1] در روابط انسانها با یکدیگر اجتناب ناپذیر است.یعنی بحث و جدل و مشاجره در تمام رابطهها بروز میکند، در خانوادهها فراوان دیده میشود که حتی دو خواهر و برادر کوچک بطور متناوب با یکدیگر دعوا و بازی میکنند.مهرورزی و تعارض از رایج ترین پدیدهها در روابط انسانهاست.تعارض عبارت است از عدم توافق و مخالفت دو فرد با یکدیگر، ناسازگاری و نظرات و اهداف و رفتاری که در جهت مخالفت با دیگری صورت میگیرد و همچنین ستیزه ایی بین افراد در اثر منافع ناهمسو و اختلاف اهداف و ادراک مختلف( کبیری 1377؛ به نقل از شریعتمداری 1383).
هالفورد[2] (2001، ترجمه تبریزی ، 1384 ) ضمن بحثی در مورد آشفتگی روابط زناشویی به گزارش نارضایتی مهم و مداوم در رابطه توسط حداقل یکی از زوجین اشاره مینماید.
افزایش روزافزون تعارضهای زناشویی در دنیای معاصر و خطر بروز جدایی و اثر منفی آن بر سلامت روانی زوجین و فرزندان آنان موجب شده است تا مشاوران بخصوص آنانکه با خانواده کار میکنند، نظریهها و طرحهایی را برای کمک به زوجین دچار تعارض و در حال طلاق ارائه دهند. تعارض با خطر فزاینده انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی خصوصاً در زنان، سوء مصرف مواد مخصوصاً در مردان ، نا کارآمدی جنسی در هر دو جنس و مشکلات رفتاری رو به افزایش در فرزندان خصوصاً اختلالات رفتاری پسران ارتباط دارد (فارل[3] 1989).
علاوه بر اختلالات روانی ، تعارض بر سلامتی جسمینیز تاثیر دارد. همچنین تعارضات زناشویی[4] تاثیر مستقیمیبر فرآیندهای فیزیولوژیک مانند ، کاهش ایمنی بدن ، افزایش فشار خون و. برجای میگذارد ( شیلینگ و شر[5] 1977، به نقل از امید نیا 1376).
تعارض زناشویی با پدیده خشونت نیز مرتبط است. تعارض در روابط زناشویی بر کل رابطه تاثیر میگذارد. پژوهش نشان میدهد زوجین متعارض کمترین میزان رضایتمندی از ازدواج و بیشترین احتمال طلاق را نشان میدهند(فاورز و السون[6] 1992به نقل از سعیدیان1382).
در کشور ما بر اساس آمارهای موجود میزان طلاق در سالهای مختلف بین 11 تا 16 درصد در حال نوسان است که در کل حاکی از افزایش آن میباشد( سالنامه آماری جمهوری اسلامی، 1380).
درباره تعارضات زناشویی نظریه و دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است و روشهای گوناگونی بر اساس آنها تدوین گردیده است. دو نظریه مشهور در این زمینه: نظریه عقلانی- عاطفی[7] الیس و نظریه واقعیت درمانی[8] گلاسر است. این دو نظریه مشکلات رفتاری و رابطه بین فردی را بصورت متفاوتی توصیف میکنند و راه حلهای متفاوتی برای آنان ارائه میدهند. از دیدگاه الیس علل اکثر مشکلات رفتاری و تعارضهای بین فردی از جمله تعارضهای زناشویی مربوط به باورهای غیر منطقی است (شفیع آبادی 1383؛ فلانگان و فلانگان[9] 2004؛ الیس[10] 1997).
از نظر گلاسر رفتار غیر عادی ناشی از هویت شکست و عدم توجه به واقعیت و ناتوانی در ارزشیابی از رفتار خود و انتخاب رفتارهایی است که پیامد نامطلوبی به دنبال دارد( شفیع آبادی 1385؛ شیلینگ ترجمه آرین 1382؛ شارف[11] 1996؛ گلاسر[12] 2000).
در پژوهش حاضر دو روش درمانی که متمرکز بر دو رویکرد فوق است بر روی دو گروه از زوجین دارای تعارض اجرا خواهد شد تا مشخص شود کدام روش در مقایسه با گروه کنترل و روش دیگر موثرتر خواهد بود.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
بازدید : 1256
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 12:21