5-4-1) پیشنهادهای حاصل از نتایج پژوهش 136
5-4-2) پیشنهادهایی برای پژوهشگران آینده 139
5-5) موانع و محدودیتهای پژوهش 141
منابع فارسی 142
منابع لاتین 147
[1] Strategic Talent Management
[2] Talent Capability
[3] Organizational Performance
[4] Organizational Commitment
) مقدمه
تحولات مدیریتی در دو دههی اخیر و حضور سازمانها در دنیای رقابتی و پیچیدهی امروز این نکته را یادآور میشود که مدیریت نیز مانند سایر علوم، نیازمند مهارت و تخصص است. مدیران باید محیط پیرامون خود را شناسایی کرده و با اشراف به اصول، فنون و استفاده از ابزارهای موردنیاز، سازمان خود را اداره کنند.
دنیای پرتلاطم و رقابتی حاکم بر فضای کسب وکار سازمانها، مؤلفهی نیروی انسانی را تبدیل به یک عامل تأثیرگذار و فرصت بالقوه در حفظ و ارتقای منافع سازمانی و پایداری ماندگار سازمانها کرده است؛ به طوری که در اختیار داشتن منابع انسانی کیفی و دارای مهارتهای متناسب با نیازمندیهای سازمان، از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
امروزه انسان به عنوان سرمایهی انسانی، یک دارایی مهم برای سازمان تلقی میشود و مدیریت اثربخش آن، رمز موفقیت سازمان است. با آغاز هزارهی سوم، نقش منابع انسانی و بالطبع اهمیت مدیریت آنها هرلحظه پررنگ تر میگردد. در این عصر، انسان به عنوان تنها عامل کسب مزیت رقابتی پایدار معرفی شده و در عرصهی اقتصاد، این واقعیت بیش ازپیش به حقیقت پیوسته است (ابیلی و موفقی، 1389: 90). پژوهشها حاکی از آن است که سازمانهای با عملکرد برتر، به نیروی کار پویا و بااستعداد تکیه دارند و برای شکار استعدادها باهم رقابت میکنند و بر همین اساس به گفتهی مورتون[1] (2004) در اقتصاد نوظهور، طبقه بندی استعدادها متداول گشته و استعداد وجه تمایز اصلی سازمانها محسوب میشود (D’Annunzio-Green , et al., 2008).
موضوع مدیریت استعداد راهبردی از جدیدترین موضوعات حوزهی مدیریت منابع انسانی به شمار رفته و هدف آن پرداختن به بحث مهم جذب، نگهداشت، بهسازی استعدادها و دستیابی سازمان به کسب مزیت رقابتی پایدار است. طی یک دههی اخیر بحثهای فراوانی درزمینهی مدیریت استعداد در سطح جهانی شکل گرفته اما مبحث مدیریت استعداد راهبردی همچنان نیازمند توجه گسترده تر و بررسی بیشتر است. ازاین رو با توجه به نقش محوری مدیریت استعداد راهبردی در کسب مزیت رقابتی پایدار سازمان، این مطالعه قصد دارد به بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی بپردازد.
1-2) بیان مسئله
بی شک عصر حاضر عصر سازمانهاست و متولیان این سازمانها، انسانها هستند؛ انسانهایی که خود به واسطهی در اختیار داشتن عظیم ترین منبع قدرت یعنی تفکر میتوانند موجبات تعالی، حرکت و رشد سازمانها را پدیدآورند (معالی تفتی و تاج الدین، 1387). امروزه دستیابی به اهداف سازمان درگرو توانایی نیروی انسانی در انجام امور محوله است و نیروی انسانی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در پیشبرد اهداف و ارتقای بهره وری سازمانها محسوب میشود. نیروی انسانی ارزنده ترین و اصلی ترین عامل در تولید، رشد و شکوفایی اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خدماتی هر کشور است و به هر میزان شمار انسانهای فرهیخته، متعهد و متخصص در جامعه فزونی گیرد به همان میزان امکان بالندگی و سبقت گیری آن جامعه در عرصهی جهانی بیشتر فراهم میگردد. درواقع هیچ سازمانی بدون داشتن نیروی انسانی متخصص، ماهر و کارآفرین نمیتواند برای مدت طولانی به حیات خود ادامه دهد. به خصوص در شرایط کنونی جهان که روند رشد علمیو فنی، سرعت خیره کنندهای یافته است و اغلب کشورهای موفق سعی دارند با جذب مشتریان بیشتر و عرضهی خدمات باکیفیت و کمیت بالاتر در میدان رقابت، گوی سبقت را از دیگران بربایند.
در شرایطی که سازمانها با تغییرات محیطی سریع و شرایط رقابتی سختی مواجه هستند، جذب و نگهداری نیروی انسانی مناسب که توانایی و قابلیتهایی متناسب با این شرایط را داشته باشد و بتواند سازمان را در شرایط عدم اطمینان و بسیار پویای کنونی، رهبری نماید بسیار حائز اهمیت است.
از دیدگاه مدیریت استراتژیک منابع انسانی، همهی دانشها و مهارتها، راهبردی محسوب نمیشوند. در این رابطه، توان راهبردی منابع انسانی را میتوان در دو بعد مدنظر قرار داد: ارزشمند بودن و منحصربه فرد بودن (Snell, Lepak, & Youndt, 1999).
دیدگاه مبتنی بر منابع بر این دلالت دارد که منابع انسانی هنگامیارزشمند هستند که در پیشبرد اثربخشی، در استفاده از فرصتها و خنثی نمودن تهدیدات نقش داشته باشند. از دید مدیریت استراتژیک، ایجاد ارزش عبارت است از تمرکز برافزایش سود مشتری در مقایسه با هزینهها. در این رابطه، اگر نیروی انسانی در کاهش هزینهها و فراهم نمودن خدمات و محصولات نقش داشته باشد، میتواند ارزش افزوده ایجاد نماید (Lepak & Snell, 1999).
از دید اقتصادی، نظریهی معامله – هزینه بر این دلالت دارد که سازمانها مزیت رقابتی را هنگامیکسب میکنند که منابع خاصی داشته باشند که به راحتی قابل تقلید و نسخه برداری توسط رقبا نباشد (Williamson, 1975). لذا هنگامیکه منحصربه فرد بودن منابع افزایش مییابد، سازمانها برای سرمایه گذاری در منابع به منظور کاهش ریسک و بهره برداری از توانهای تولیدی خود انگیزه دارند. درواقع، منظور از منحصربه فرد بودن منابع انسانی، میزان وجود نیروی انسانی مخصوص و کلیدی در یک سازمان میباشد.
در سالهای اخیر و به دلیل جایگاه محوری و استراتژیک منابع انسانی در سازمان، سرمایه گذاری در حوزههای شناخت استعدادها، انتخاب و به کارگیری نیروهای انسانی شایسته و کلیدی در سطوح مختلف مشاغل سازمانی، پایش عملکرد، افزایش مهارت و هدایت صحیح آنها به منظور بهبود عملکرد و تعهد سازمانها امری ضروری است.
در کشور ما نیز با توجه به اجرای اصل 44 قانون اساسی و مسئلهی خصوصی سازی، لازم است نیروهای انسانی شاغل، از دانش والایی به منظور بهبود عملکرد و تعهد سازمانی برخوردار باشند. به ویژه در صنعت پیچیدهی برق، به نیروی انسانی ارزشمند نیاز بیشتری وجود دارد و چون پیشرفت فنّاوری بسیار سریع است، ضرورت دارد مرتباً دانش، آگاهی و تخصص شاغلین این صنعت حساس ارتقاء یابد.
صنعت برق به عنوان صنعت زیربنایی و مادر نقش مهمیدر توسعهی اقتصادی و رفاه جوامع دارد. اهمیت برق ازآن جهت است که به دلیل امکان به کارگیری فنّاوریهای مدرن تر و نیز ملاحظات زیست محیطی، در تمامیزمینههای فعالیت میتواند به عنوان انرژی مناسب انتخاب شود. در این زمینه، صنعت برق به دلیل زیربنایی بودن و وابستگی همهی بخشهای جامعه به آن از حساسیت فوق العادهای برخوردار است؛ زیرا هرگونه نقصان و کاستی در این صنعت بر کل جامعه تأثیرگذار خواهد بود.
همچنین صنعت برق، صنعتی است که وزن دانش و فناوری در آن بالا بوده و بدنهی کارشناسی آن از کمیت و کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. هر چه سطح دانش کارکنان و شاغلان در یک صنعت بالاتر باشد مدیریت بر آنها پیچیده تر خواهد بود. صنعت برق مانند قطار سریع السیری است که بیش و پیش از رشد اقتصادی کشور، درحال توسعهی تأسیسات بوده و باید متناسب با این سرعت توسعه، نیروی انسانی کافی و مناسب را پرورش دهد، بکار برد و بتواند به مزیت رقابتی پایدار دست یابد. هم اکنون نیروی انسانی که به صورت مستقیم و یا وابسته با این صنعت همکاری میکنند از کمیت و کیفیت بالایی برخوردار بوده و ازاین رو بحث سازمان دهی و مدیریت نیروی انسانی در این صنعت اهمیت خاصی یافته است. به عقیدهی برخی از صاحب نظران، مدیریت آمیختهای از علم و هنر است و علم را با یک استعداد وجودی باید بکار گرفت و به یک مهارت عملیاتی تبدیل کرد. بر این اساس و با توجه به پیشرفت گستردهی سازمانها و پیچیده ترشدن آنها، برای پیش بردن سازمانها به سطح مدیریتی بسیار بالاتری نیاز خواهد بود و مدیریت استعداد راهبردی کمک میکند که استعدادهای مدیریتی شناسایی شوند، پرورش یابند، شرایطی فراهم شود که بدنهی مدیریتی آیندهی صنعت برق کشور از بنیهی قوی تری برخوردار شود و بتواند به مزیت رقابتی پایدار دست یابد. با توجه به روند رشد فعلی صنعت برق، در یک افق زمانی 20 ساله، تأسیسات این صنعت حداقل 2 برابر میزان فعلی خواهد بود و بنا به ضرورت و با در نظر گرفتن ضریب اطمینان موردنیاز به حداقل بیش از 2 برابر مدیران فعلی در سطوح ارشد، میانی و سرپرستی نیاز خواهد بود (www.sabainfo.ir).
اهمیت روزافزون مدیریت استعداد راهبردی در پیشبرد اهداف سازمانها از یک سو و عدم به کارگیری الگوها و شاخصهای درست آن توسط رؤسا و مدیران سازمانها از سوی دیگر، پژوهشگر را بر آن داشت تا با توجه به پیچیدگیهای صنعت برق، استفادهی این صنعت از تخصصهای مختلف در سطح کشور و بحث استراتژیک و راهبردی بودن منابع انسانی آن در جلوگیری از قطع برق و در مدار بودن هرلحظهی آن، درصدد پاسخگویی به این سؤال برآید که آیا مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی در این صنعت تأثیر خواهد داشت؟ ازاین رو هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی خواهد بود. لذا مدیریت استعداد راهبردی به عنوان متغیر مستقل، توانمندی کارکنان شامل توانمندیهای رفتاری، دانشی، مهارتی و سبک کار نسبت به مدیریت استعداد راهبردی به عنوان متغیر وابسته و نسبت به عملکرد سازمانی به عنوان متغیر مستقل، تعهد سازمانی نسبت به عملکرد سازمانی به عنوان متغیر مستقل و عملکرد و تعهد سازمانی نسبت به مدیریت استعداد راهبردی به عنوان متغیر وابسته موردبررسی قرار خواهد گرفت.
1-3) اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه سازمانها در وضعیت رقابت دائمیقرار دارند و شدت این رقابت هرساله افزایش مییابد. برخی سازمانها به دلیل عدم استفادهی کامل از تمامیمنابع در دسترس به ویژه قوهی ابتکار و خلاقیت نیروی انسانی ماهر خود، در مقابله با سرعت تغییرات فنّاوری و تنوع نیازهای افراد، عاجز شده و یکی پس از دیگری از صحنهی رقابت خارج میشوند؛ بنابراین لازم است که سازمانها برای حفظ بقا همگام با تغییرات متحول گردند و استعداد کارکنان خود را هم راستا با تغییرات در جهت دستیابی به اهداف سازمان هدایت نمایند. این در حالی است که استراتژی مدیریت استعداد به عنوان بخشی از تغییرات ضروری قرن بیست و یکم و جزء مکمل استقرار تحول در سازمانها است. درواقع مدیریت استعداد رویکرد جدیدی است که میتواند تحولی در مدیریت سرمایهی انسانی ایجاد کرده و نقاط ضعف و مشکلات رویکردهای سنتی را از میان بردارد. ازاین رو میتوان آن را به منزلهی ابزاری مناسب در کنار مدیریت منابع انسانی سنتی در سازمانها پیشنهاد کرد (رضائیان و سلطانی، 1388).
سرمایهی انسانی جزئی از سرمایههای حیاتی سازمان است و اعتقاد بر این است که این سرمایه با داشتن دو خصوصیت کمیاب و غیرقابل تقلید بودن، میتواند منافع ویژهای را برای سازمان به ارمغان آورد. به عبارت دیگر کارکنان به عنوان منبع استراتژیک کلیدی برای موفقیت نهایی سازمان، بسیار حیاتی میباشند. اگر سازمانها استعدادهای خود را به عنوان اولین نگرانی قرار دهند و اطمینان داشته باشند که استعدادهای آنها در فرایند تولید، ارزش افزوده ایجاد میکنند مدیریت مؤثر این استعدادها، مطمئناً منجر به مزیت رقابتی میشود (Huselid, 1995). درنتیجه سیستم مدیریت استعداد راهبردی باید برای افزایش مزیت رقابتی سازمان از طریق شناسایی مخازن استعداد و توسعهی شایستگیهای استعداد، به صورت ایده آل کار کند (Richard & Johnson, 2001; Snell & Dean, 1992). بسیاری از مدیران درک نموده اند که داشتن کارکنان متخصص و باانگیزه راهی برای دستیابی به رشد و پیشرفت میباشد؛ اما هنوز بعد از گذشت یک دهه از عمر دانش مهندسی مجدد و تمرکززدائی سازمانها، کارکنان نه تنها توانمند نشدهاند بلکه بسیار خسته و تحلیل رفته به نظر میرسند و رهبران همچنان به جای تأکید بر سرمایهی انسانی، فقط بر فرایند کار و نتایج بازار تمرکز دارند و تصمیمات آنان درزمینهی مدیریت استعداد مناسب نیست.
این شکاف نشان دهندهی آن است که جایی بین تئوری و عمل، سرمایهی گران بهای انسانی مورد سوءاستفاده قرارگرفته، بیهوده تلف میشود و یا مفقود میگردد. این در حالی است که امروزه وجود نخبگان در تمامیسطوح یک سازمان ضروری شناخته شده و به عنوان یک استراتژی کلیدی در حفظ برتری نسبی در برابر رقبا به حساب میآیند. در حقیقت بدون تأمین بهترین استعدادها هیچ چیز جدیدی برای سازمان وجود نخواهد داشت.
1-4) اهداف پژوهش
1-4-1) هدف اصلی
هدف اصلی از انجام این پژوهش بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد و تعهد سازمانی است.
1-4-2) اهداف فرعی
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد سازمانی.
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی رفتاری کارکنان.
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی دانشی کارکنان.
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی مهارتی کارکنان.
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی سبک کاری کارکنان.
بررسی تأثیر توانمندی رفتاری کارکنان بر عملکرد سازمانی.
بررسی تأثیر توانمندی دانشی کارکنان بر عملکرد سازمانی.
بررسی تأثیر توانمندی مهارتی کارکنان بر عملکرد سازمانی.
بررسی تأثیر توانمندی سبک کاری کارکنان بر عملکرد سازمانی.
بررسی تأثیر مدیریت استعداد راهبردی بر تعهد سازمانی.
بررسی تأثیر تعهد سازمانی بر عملکرد سازمانی.
1-5) فرضیههای پژوهش
مدیریت استعداد راهبردی بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی رفتاری کارکنان تأثیر دارد.
مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی دانشی کارکنان تأثیر دارد.
مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی مهارتی کارکنان تأثیر دارد.
مدیریت استعداد راهبردی بر توانمندی سبک کاری کارکنان تأثیر دارد.
توانمندی رفتاری کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
توانمندی دانشی کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
توانمندی مهارتی کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
توانمندی سبک کاری کارکنان بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
مدیریت استعداد راهبردی بر تعهد سازمانی تأثیر دارد.
تعهد سازمانی بر عملکرد سازمانی تأثیر دارد.
1-6) روش پژوهش
پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی است و ازنظر شیوهی گردآوری دادهها، پژوهشی توصیفی از نوع همبستگی میباشد.
1-7) قلمرو پژوهش
1-7-1) قلمرو موضوعی
پژوهش حاضر از حیث موضوعی در قلمرو مدیریت منابع انسانی و مدیریت رفتار سازمانی میباشد.
1-7-2) قلمرو مکانی
قلمرو مکانی این پژوهش ادارات توزیع برق شهرستانهای لنگرود، رودسر، سیاهکل و لاهیجان در استان گیلان میباشد.
1-7-3) قلمرو زمانی
ازلحاظ قلمرو زمانی، پژوهش حاضر در دورهی زمانی نه ماهه از مهرماه 1393 تا تیرماه 1394 انجام گرفت. همچنین دادههای این پژوهش نیز از هفتهی پایانی اسفند 1393 تا پایان هفتهی دوم اردیبهشت 1394 جمع آوری گردید.
1-8) جامعه آماری
جامعهی آماری این پژوهش کارکنان ادارات توزیع برق شهرستانهای لنگرود، رودسر، سیاهکل و لاهیجان میباشند که درمجموع تعداد 340 نفر را شامل میشوند.
1-9) روش نمونه گیری
نمونه گیری در این پژوهش به روش طبقهای انجام گرفته است که تعداد 181 نفر را شامل میشود.
1-10) روش گردآوری اطلاعات
روش گردآوری اطلاعات حاضر به صورت کتابخانهای و میدانی میباشد.
1-10-1) روش کتابخانه ای
درروش کتابخانهای با مراجعه به کتابخانهها و مراکز اطلاع رسانی، از کتب و مقالات فارسی و لاتین جهت تکمیل بخشی از پژوهش استفاده شده است.
1-10-2) روش میدانی
درروش میدانی پس از طراحی، پرسشنامهی مذکور توزیع گردید و پس از دریافت پرسشنامه با توجه به فنون آماری، تجزیه وتحلیل مناسب روی آن صورت گرفته است.
1-11) طبقه بندی و تجزیه وتحلیل دادهها
در پژوهش حاضر، ابتدا از آمار توصیفی برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شده است. بدین صورت که پس از استخراج دادههای پرسشنامه، جهت بررسیهای جمعیت شناختی از روشهای توصیفی در مورد متغیرهای موردمطالعه و نرم افزارهای SPSS19، Word و Excel استفاده شده است. همچنین به منظور بررسی رابطهی بین متغیرها و آزمون فرضیهها، پس از جمع آوری دادهها و اطلاعات گردآوری شده از طریق پرسشنامه، از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزار WarpPLS4 استفاده شده است.
1-12) تعریف واژگان و اصطلاحات کلیدی